مهارتهای لازم برای مدیران
مهارتهای لازم برای مدیران اصولاً به ۳ دسته تقسیم میشوند:
این نوع مهارتها از قابلیت تفکر انتزاعی نشأت میگیرند و مربوط به توانایی مدیران برای ایجاد هماهنگی میان واحدها و فعالیتهای مختلف سازمان است. داشتن این مهارت به مدیران امکان میدهد تا روابط اجزای یک سازمان را با یکدیگر و با محیط خارج از سازمان درک کنند و بتوانند تمامی این روابط را تجزیه و تحلیل کرده و ضمن پیشبینی اثرات آنها، تغییرات لازم را برای دستیابی به اهداف سازمانی تعیین کنند.
این نوع مهارتها، که مهارتهای نرم نیز نامیده میشود، عموماً مرتبط به توانایی مدیران برای کار با افراد و گروههای مختلف، درک توانمندیها و نیازهای آنان، و تشویق آنها برای حرکت به سوی اهداف سازمان است. بنابراین، مهارتهایی مانند کار تیمی، هوش عاطفی، رهبری قوی، تشویق دیگران، و خودآگاهی را میتوان جزو مهارتهای انسانی دانست. همانطور که در دستهبندی سطوح مختلف مدیران نیز خواندید، تاکید بیشتری بر تسلط مدیران میانی بر مهارتهای انسانی وجود دارد و این مهارتها اغلب توسط آنها مورد استفاده قرار میگیرد. علت آن نیز بسیار ساده است: زیرا مدیران میانی مجبور به تعامل بیشتری با سایر مدیران سازمان هستند. این مدیران به عنوان واسطی میان سطوح مدیریت ارشد سازمان و مدیران عملیاتی عمل میکنند. اما در عمل، سایر مدیران نیز کم و بیش به مهارتهای انسانی نیاز دارند تا بتوانند با سایر همکاران خود تعامل و همکاری داشته و ارتباط موثری با آنها برقرار کنند. مهارتهای انسانی همچنین نقش مهمی در توانایی مدیران برای رهبری زیردستان خود خواهند داشت.
این نوع مهارتها مربوط به تواناییهایی هستند که ماهیت فنی یا تخصصی دارند و با حوزهی فعالیتهای سازمان مرتبط هستند. مدیران از مهارتهای فنی برای مدیریت فعالیتهای تخصصی در سازمان خود استفاده میکنند. این مهارتها میتواند شامل مواردی همچون کار با ابزارها و ماشینآلات تخصصی، کار با نرمافزارهای خاص، مدیریت و نگهداری تجهیزات، مهارتهای فروش، و حتی مهارتهای بازاریابی باشد.
همانطور که میتوان حدس زد، این نوع مهارتها بیشتر توسط مدیران عملیاتی مورد استفاده قرار میگیرند، علت آن نیز بسیار ساده است: مدیران عملیاتی برای نظارت صحیح بر اجرای فعالیتها باید از مسائل فنی مربوط به کارها آگاه باشند. البته، مدیران میانی و ارشد نیز برای تصمیمگیری بهتر در مورد استراتژیهای سازمان و فرآیندهای اجرایی آن باید درک درستی از مباحث فنی مربوط به حوزه فعالیت سازمان داشته باشند. مسلماً، مدیری که حداقل دانش فنی لازم را در رابطه با فعالیتهای فنی سازمان خود نداشته باشد، امکان مدیریت و هدایت آن را نخواهد داشت.
آنچه تا اینجا گفتیم، مربوط به رایجترین نوع دستهبندی سطوح مدیریت در سازمانها است که از یک ساختار سلسلهمراتبی تبعیت میکند. در این ساختار، هر یک از افراد نسبت به نفر بالاتر پاسخگو هستند. این ساختار یکی از رایجترین ساختارهای سازمانی است و برای سازمانهایی که به دنبال کنترل و عملکرد منظم هستند بسیار مفید است. البته، ممکن است شما به تمام این مدیران احتیاج نداشته باشید؛ این موضوع بستگی به ساختار سازمانی شما دارد. شما میتوانید با تعریف یک چارت سازمانی، نقشها و سمتهای مدیریتی مختلف را تعریف کرده و بر عملکرد آنها نظارت کنید. اما در صورتی که از سایر ساختارهای سازمانی استفاده کنید، ممکن است برخی از این سطوح مدیریتی را نداشته باشید؛ مثلاً، سطح مدیریت عملیاتی میانی در ساختار مسطح وجود ندارد.
در این مطلب با ۳ سطح مدیریت سازمانی آشنا شدید. در هر یک از این سطوح سلسلهمراتبی، مدیران مختلف و متعددی وجود دارند که بسته به نوع فعالیت سازمان و اندازه آن، ممکن است در برخی سازمانها تنها تعدادی از آنها به صورت گزینشی وجود داشته باشند. این سطوح مدیریت، وظایفی عام و وظایفی خاصی بر عهده دارند. اینکه شما در سازمان خود از کدام یک از این سطوح استفاده میکنید، اصولاً بستگی به ساختار سازمان شما دارد. در نهایت، پس از تعیین سمتهای مدیریتی مورد نیاز در سازمان خود، باید به دنبال استخدام افرادی باشید که ویژگیهای لازم برای اجرای این نقشها را داشته باشند.