رهبری پاداش مدارانه یا مسئولانه؟ (بخش2)
در دنیای رهبری، هر رهبری ترکیبی از انگیزههای پاداشمدارانه و مسئولانه را در خود دارد. گاهی اوقات، ممکن است ما نتوانیم به بهترین شکل عمل کنیم، اما در برخی مواقع، موفق میشویم خود را سر و سامان دهیم و انتخابهای صحیحی انجام دهیم. با این حال، در نهایت، یکی از این دو نوع انگیزه به طور برجستهای خود را نشان میدهد که تأثیر قابل توجهی بر موفقیت یا شکست یک رهبر و سازمان تحت رهبری او خواهد داشت.
فرض کنید دو شرکت فناوری با محصولات و بازارهای مشابه وجود دارند که هر دو در آستانه عرضه یک محصول جدید هستند.
رهبر اول، فعال در شرکت A، دارای انگیزهای مسئولانه است. این رهبر بر این باور است که موفقیت از طریق ایجاد ارزش واقعی برای مشتریان و جامعه حاصل میشود. او تیم خود را به توسعه محصولاتی با کیفیت بالا و نوآورانه تشویق میکند، حتی اگر این بدان معنا باشد که باید مسیر دشوارتری را برای دستیابی به اهداف بلندمدت طی کنند. هدف او این است که شرکت نه تنها به لحاظ مالی موفق شود، بلکه نقش مثبتی نیز در جامعه ایفا کند.
رهبر دوم، فعال در شرکت B، انگیزهای پاداشمدارانه دارد. او تمرکز خود را بر دستیابی به اهداف کوتاهمدت و مالی معطوف کرده است، به دنبال افزایش سهم بازار و بالا بردن سودآوری شرکت در کوتاهترین زمان ممکن است. این رهبر از تیم خود میخواهد محصول جدید را با سرعت بالا به بازار عرضه کنند، حتی اگر این به معنای قربانی کردن نوآوری یا کیفیت باشد. او معتقد است که موفقیت قابل سنجش از طریق کسب درآمد فوری و افزایش سهم بازار است.
با گذشت زمان، شرکت A به دلیل تمرکز بر کیفیت و نوآوری، وفاداری قوی مشتریان را به دست آورده و به یک برند پایدار و محترم در صنعت تبدیل میشود. در مقابل، شرکت B ممکن است در کوتاهمدت موفقیتهای مالی را تجربه کند، اما در درازمدت با چالشهایی مانند کاهش وفاداری مشتری و انتقادات به دلیل کیفیت پایین محصولات مواجه میشود.
این قیاس نشان میدهد که انگیزههای مسئولانه و پاداشمدارانه چگونه میتوانند بر موفقیت طولانیمدت و پایداری یک سازمان تأثیر بگذارند. رهبران مسئولانه به دنبال موفقیتهایی هستند که فراتر از سودآوری فوری میباشد، در حالی که رهبران پاداشمدارانه ممکن است بر دستاوردهای کوتاهمدت تمرکز کنند که ممکن است به قیمت از دست دادن فرصتهای بلندمدت تمام شود.
تجربیات چندین دهه از مشاوره به مدیران عامل و تیمهای آنها نشان داده است که بسیاری از رهبران با استعداد فراوان، فرصتهای رهبری خود را به دلیل تمرکز بر تفریح، شهرت، و لذتهای شخصی به جای حل مشکلات اصلی و انجام وظایف زحمتبار از دست دادهاند. این رهبران موقعیتهایی را که پتانسیل افتخار و شناخت را نمیدهد، اغلب نادیده گرفته و از آنها گریزان بودهاند.
رهبرانی که شاید در نگاه اول معمولی به نظر برسند، اما با اتکا بر انگیزههای مسئولانه، سازمانهای خود را به موفقیتهایی رهبری کردهاند که فراتر از انتظارات بوده است. آنها مسئولیتپذیری در انجام کارهای روزمره و حتی آن دسته از وظایف که ممکن است آزاردهنده باشد، را جزئی جداییناپذیر از رهبری دانستهاند.
رهبران، با پذیرش و تمرین انگیزههای مسئولانه، به مرور زمان میآموزند که از انجام دادن کارهایی که قبلاً خستهکننده یا ناخوشایند تلقی میشد، لذت ببرند. این تغییر نگرش به آنها کمک میکند تا به رهبرانی تبدیل شوند که نه تنها به دنبال موفقیت شخصی، بلکه به دنبال موفقیت و پایداری سازمانهایشان هستند.