رهبری پاداش مدارانه یا مسئولانه؟ (بخش 1)
باور به اینکه رهبر شدن، پاداشی برای سختکوشی ماست؛ بنابراین، رهبر بودن باید کاری خوشایند و لذتبخش باشد. رهبران باید روی هر کاری که دلشان میخواهد تمرکز کنند و از هر چیز پیشپا افتاده، ناخوشایند و آزاردهندهای پرهیز کنند.
باور به این که رهبر شدن، مسئولیتی است که به عهده میگیریم؛ بنابراین، رهبر بودن باید سخت و چالشبرانگیز باشد. این رهبران میخواهند هر کاری انجام دهند تا برای افراد تحت رهبریشان اتفاقات خوبی رقم بخورد. چنین رهبرانی میدانند که برای رسیدن به این هدف باید رنجهای بسیاری بکشند و چالشهای زیادی را پشت سر بگذارند.
رهبری که با انگیزه پاداشمدارانه به کار گرفته شده باشد، از موقعیتهای چالشبرانگیز و سخت دوری میکند و به جای پذیرش مسئولیتهای خستهکننده و ناخوشایند که باید خود رهبر آنها را انجام دهد، منافع خود را در نظر میگیرد و از پذیرش مسئولیت پرهیز میکند. این کار او، افراد تحت رهبریاش را بدون راهنمایی و پشتیبانی میگذارد و باعث سردرگمی کارکنان میشود. در نهایت، با وجود چالشها و سختیهایی که در فرایندهای کاری وجود دارد، سازمان و تمام افراد درون آن آسیب میبینند.
نقش یک رهبر در سازمان همانند نقش پدر در خانواده است. پدری که تصور کند پدر بودن راحت و سرگرمکننده است، نمیتواند این را بپذیرد که پدر بودن یک مسئولیت بسیار بزرگ است و باید برای فرزندانش وقت بگذارد و در چالشها و فعالیتهایشان آنها را یاری کند. اگر نپذیرد که پدر بودن یعنی فداکاری و گذشت از خواستههای خود در راستای تامین نیازهای فرزندانش، تنها چیزی که از او انتظار میرود، بازی ماروپله و رفتن به شهر بازی است.گ